پیش درآمدی بر حقوق بشر تفاوت ها واشتراکات آن در اتحادیه اروپا و ایران(همگرائی در وجه تشابه ها یا واگرائی در تمایزات)

  در خصوص جهانی شدن ارزشهای حقوق بشر، دو رهیافت کلان وجود دارد؛ نخسـت آن دسـته از ارزشهایی که مبنا و منشأ واحدی دارند و به اعتبار فرهنگها و تمدنهای مختلـف، متفـاوت نخواهنـد بود. عشق و علاقه به چنین ارزشهایی و کراهت از عمل برضـد آنها،کـاملاً بـدیهی و طبیعـی اسـت. موضوع حرمت قتل، منع شکنجه، منع برده داری و تبعیض نژادی، مصونیت از تعـرّض و تجـاوز، حـق زنـدگی در امنیت، برخـورداری از یـک نظـام قضـایی عادلانـه و مسـائلی از ایـن قبیـل، در زمـره ی ارزشهای عام و فرافرهنگی حقوق بشر هستند که مورد اقبال و تأکید و ترویج تمامی فرهنگهـا بـوده و خواهد بـود و مـیتـوان گفـت در تمـامی ادوار تـاریخ بشـری نیـز مـورد نظـر پیـامبران، مصـلحان و روشنگران بوده است. در حوزه ی ارزشهای عام که به تعبیر مکتب حقوق طبیعی ، با طبیعـت بشـری سر و کار دارد، هیچ مناقشه و جدالی نیست. در حقیقت تا زمانی که تقدم حیثیت ذاتی انسان مورد نظر اعلامیـه ی جهـانی حقـوق بشـر بـا ارزشهای عام موافق طبع انسانی سر و کار دارد، مناقشه و جدال میان فرهنگها معنایی نـدارد و تقریباً فرآیند جهانی بودن حقوق بشر بدون هیچ تنشی در روابط بـین الملـل صـورت مـیپـذیرد. ولی مشکل در حیطه و حوزه ی ارزشهای خاص حقوق بشر است. ارزشهای خاص؛ آن دسـته از رهیافت ها و نگرشهائی هستند که در جوامع مختلف، متفاوت می باشند. بحـث ومجادله ی حقوق بشر میان اندیشمندان نیز در این حوزه وجود دارد. به عبارت بهتر میتوان گفت؛ در موضوع حقوق بشر اجماع فرهنگی وجود ندارد. ما نمیتوانیم فرهنگی یکپارچه و جهانی در هنجارهای حقوق بشری مشاهده کنیم، چرا کـه باورهـای فرهنگـی و هـویتی از یـک جامعـه بـه جامعه ی دیگر متفاوت است. به نظر میرسد در رابطه میان حقوق بشر و فرهنگ در روابط بین الملل، بایـد بـه نکـات زیـر توجه داشت: *تفاوتهای فرهنگی، *میان فرهنگی بودن حقوق بشر، *نسبیت گرایی حقوق بشر، *قواعد بنیادین حقوق بشر که جهانی بوده و در همه ی فرهنگها مشترک است. 1. Natural Law 2. Human Nature در این رابطه نظریه ی نسبیت گرایی فرهنگی در مقابل نظریه ی جهانی بودن حقوق بشـر قـرارمیگیرد. با توجه به اینکه جهان گرایان به جهانی بودن تمـامی هنجارهـای حقـوق بشـر، فـارغ از فرهنگهای مختلف، تأکید میکننـد و نسـبیت گرایـان نیـز هنجارهـای حقـوق بشـر را در قالـب تفاوتهای فرهنگی تعریف مـینماینـد. بـه نظـر مـیرسـد تلفیقـی از ایـن دو رهیافـت بتوانـد در شناخت علل واگرایی سیاسـت خـارجی اتحادیـه ی اروپـا در حـوزه ی حقـوق بشـر در رابطـه بـا جمهوری اسلامی ایران مفید باشد. لـذا در ادامـه ایـن دو دیـدگاه را در ارتبـاط میـان فرهنـگ و هویت و حقوق بشر مورد مطالعه قرار میدهیم. ۱. نسبیت گرایی فرهنگی مفهوم نسبیت گرایی فرهنگی بر وجود مذاهب، سنّتهـا، فرهنـگهـا و فلسـفه هـایی متفـاوت در جوامع مختلف در خصوص حقوق بشر مبتنی است. طرفداران ایـن نظریـه بـر ایـن اعتقادنـد کـه حقوق بشر وابسته به چارچوب فرهنگی جوامع است. واژه ی فرهنگ در این مفهوم به طور بسیار موسع مورد استفاده قرار میگیـرد و در بسـیاری از مـوارد از آداب سـنّتی و رویـه هـای عرفـی و مذهبی جوامع فراتر میرود و ایدئولوژیهای سیاسی را نیز در برمیگیرد. هسته ی اصلی نسبیت گرایی فرهنگی را احترام متقابل به تفاوتهای فرهنگی تشکیل میدهد. نسبیت گرایان فرهنگی استدلال میکنند که عوامل خارجی نباید درباره ی قواعـد اخلاقـی و نهادهای اجتماعی دیگر جوامع به داوری بنشینند و محکوم شدن یـک فرهنـگ توسـط اعضـای جامعه ی دیگر را فی نفسه باطل میدانند. از دیدگاه آنها، منشور بین المللی حقـوق بشـر و ادعـای جهانی بودن آن، نمایانگر امپریالیسم فرهنگی غرب و تمایل آن به جهانی پنداشتن اعتقـادات و ارزشهای خود و در نتیجه تلاش بـرای جهـانی کـردن آن اسـت. افـزون بـر ایـن، نسـبیت گرایـان معتقدند که جنبش جهانی نمودن هنجارهای حقوق بشر، تنوع فرهنگها را از میان میبرد و فقط در حکم گشودن مسیر دیگری برای یکدست نمودن فرهنگها در جهان مدرن است. در حقیقـت دیـدگاه نسـبی گرایـان در مقابـل دیـدگاه جهـان گرایـان در خصـوص بررسـی هنجارهای حقوق بشر و رابطه ی آن با فرهنگ قرار مـیگیـرد. زیـرا جهـانگرایـان (کـه نگـرش اعضای اتحادیه ی اروپا در قالب این نظریه جای میگیرد)، بر این اعتقادند؛ که اعلامیه ی جهـانی حقوق بشر و میثاقهای بین المللی حقوق بشری دارای ویژگی جهانشمولی هستند. آنها قواعدی عام و فراگیر را ارائه میدهند که ریشه در مفهوم حیثیت و کرامـت انسـانی دارد و همـه ی افـراد و همـه ی جوامـع را دربرمـیگیـرد. ایـن در حـالی اسـت (کـه نسـبیت گرایـان فرهنگـی کـه دیدگاههای جمهوری اسلامی ایران نیز در این قالب قابل تفسیراست)، بر این اعتقادند که اصول و موازین حقوق بشری را بر اساس نسـبی گرایـی فرهنگـی و متفـاوت از یـک جامعـه ای بـه جامعه ی دیگر مورد ارزیابی و مطالعه قرار داد. ۲. تلفیق دیدگاه های جهان گرایی و نسبیت گرایی فرهنگی حقوق بشر تلفیق گرایان، جهان گرایی و نسبیت گرایی افراطی را رد میکنند. آنها معتقدنـد کـه بـین ایـن دو نهایت، دو موضع نسبیت گرایی نیرومند 1و نسبیت گرایی ضعیف 2قرار میگیرند. بر پایه ی مفهوم نخست؛ حقوق بشر تا حد زیادی توسط فرهنگ و دیگر شرایط اجتمـاعی مشـخص مـیگـردد، ولی بر اساس مفهوم دوم؛ اولویت با حقوق بشـر جهـانی اسـت، اما اجـرای آن بـه تفـاوتهـای فرهنگی بستگی دارد. از دیدگاه آنها به سختی میتوان استدلال هایی قابل دفاع در جهان معاصر تصور کرد که حق حیات، آزادی، امنیت فردی، منع بردگی، تبعیض نژادی و شـکنجه را مجـاز دارد. علاوه بر آن حقوقی نظیر تأمین اجتماعی، اشـتغال، حـق خـوراک و پوشـاک، تحصـیل و بهداشت نیز تصوری معقول به لحاظ انسانی هستند. آنها سلسله مراتبی متشکل از سـه طبقـه بـرای اجازه دادن به نسبیت گرایی در ماهیت حقوق بشر تعیین میکننـد. در رأس ایـن سلسـله مراتـب، مفاهیم بنیادین حقوق بشر نظیر حق حیات، منـع شـکنجه، منـع بـرده داری، منـع تبعـیض نـژادی و نظایر آن قرار میگیرند. در بخش میانی، حقوقی نظیرِ آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی مذهب و امثالهم قرار دارند و در رده ی پایینتر، حقوقی نظیرِ نوع پوشش، برخورداری از حق تحصـیل،خوراک، پوشاک و غیـره قـرار دارنـد کـه کـاملاً توسـط فرهنـگهـا قابـل تبیـین و تفسیراسـت. 1. Strong Relativism 2. Weak Relativism مفاهیم بنیادین حقوق بشر بخش میانی مفاهیم حقوق بشر مفاهیم قابل تفسیر حقوق بشر در این راستا به نظر میرسد اتحادیه‌ی اروپایی و جمهوری اسلامی ایران در مفـاهیم بنیـادین حقوق بشر اختلافی با یکدیگر ندارند. اما در دیگر مفاهیمی که از یک جامعه به جامعه ی دیگـر متفاوت است و به ویژگیهای فرهنگی، تاریخی، هویتی، مذهبی و ایـدئولوژیک ارتبـاط دارد بـا یکدیگر دچار اختلاف نظرهستند. برای نمونه در اینباره میتوان به مغایرت برخی مجازاتهای اسلامی با قواعد حقوقی بشری اشاره کرد. در اینباره از دیدگاه قواعد حقوق بشـری، مجـازات قصاص اعدام در کشورهای اسلامی و از جمله جمهوری اسلامی ایران، پذیرفته شده نیست و یا اینکه از دیدگاه اتحادیه ی اروپایی اجرای حد شلاق در کشورهای اسلامی به مثابه شکنجه تلقی میگردد، در حالیکه مطابق قوانین اسلامی نیز شکنجه حرام و مغایر با حقوق انسانی اسـت، امـا شلاق زدن در مواردی معـین نـه تنهـا حـرام نیسـت بلکـه اجـرای ایـن حـدود بـرای ایجـاد نظـم اجتماعی، امنیت مردم و مجازات مجرمین لازم دانسته شده است و به هیچ وجه اجرای اینگونـه حدود به مثابه شکنجه و نقض حقوق بشر محسوب نمیشود. به باور اکثر کشورهای اسلامی و از جمله جمهوری اسلامی ایران، مجازاتهای بدنی نظیر قطع عضو به معنـای انجـام مجـازاتهـای غیرانسانی و تحقیرآمیز حقـوق بشـری نیسـت، بلکـه اجـرای مجـازات و حـدود الهـی در مقابـل مجرمـان اسـت، ولـی کشـورهای غربـی و از جملـه اعضـای اتحادیـه ی اروپـا چنـین نگرشـی را نمیپذیرند. این تضادها در بسیاری موارد موجب ایجاد اختلاف های سیاسی میان طرفین شـده و بر روابط آنها تأثیر منفی گذاشته است

Kommentare

Beliebte Posts aus diesem Blog

رئیسی قتل‌ عام درسال 1367 ورئیس جهمور 1400

تسخیر زاینده رود

اعتراضات اخیر در ایران و تطابق آن با قوانین موضوعه