بابک خرمدین و پدری دارای بیماری مزمن روانی

  جنایاتی که اکبر خرمدین مرتکب شده، جامعه را به شدت تکان داده و افکار عمومی را ملتهب کرده است. این که فردی سالمند فرزندانش را به همراه دامادش در فاصله یک دهه به قتل برساند و بعد اعلام کند که به هیچ وجه احساس پشیمانی ندارد، مسئله عادی و هر روزه تلقی نمی شود. سئوالی که این روزها در فکر بسیاری از مردم می چرخد این است که چه اتفاقی در ذهن اکبر خرمدین افتاده که او را از مردی مبادی آداب و اهل تفکر و مطالعه تبدیل به قاتلی بی رحم کرده است. اقدامات اکبر خرمدین در روزهای اخیر بسیار پرسروصدا شده است. با وجودی که اخیرا روانپزشکی قانونی اعلام کرده هیچ اظهارنظری درباره سلامت روان او به صورت رسمی نداشته ولی بازپرس ویژه قتل گفته بود او بنا به تشخیص اولیه روانپزشکان قانونی، در سلامت روانی تا حد ۹۵ درصد به سر می برد. آیا می توان پذیرفت این فرد از لحاظ روانی سالم است؟ در ابتدا باید گفت هرگونه اظهارنظر درست و صحیح را باید از سوی روانشناسان و روانپزشکانی مطرح شود که طبیعتا باید به قاضی پرونده این اظهارنظر قانونی را بگویند ولی به نظر می رسد از میان آنچه در اخبار خوانده و شنیده ایم و به خصوص از سخنانی که در تصاویر این فرد و خانم او منتشر شده، می توان تشخیص‌هایی را انجام داد. البته باید این تشخیص ها به صورت افتراقی با معاینه و روانکاوی بالینی به آزمون گذاشته شده و به تشخیص نهایی برسیم ولی به نظر می رسد آقای خرمدین دارای شخصیت ضداجتماعی سایکوپات دوقطبی است. این افراد اصولا حس همدردی و دلسوزی ندارد، در صورتی که اقدام آنها منجر به رنج و آزار دیگران شود، احساس پشیمانی و عذاب وجدان ندارند و در حقیقت این افراد بدون حس ترحم قادر به آزار دادن دیگران هستند. این بخش از تشخیص ابتدایی را می توان از خلال سخنان متهم دریافت که می گوید به هیچ عنوان از کرده خویش پشیمان نیست. آیا سخنان او را می توان باور کرد؟ یا الان چون رازش فاش شده و اینطور که عنوان شده دارای سرطان پیشرفته است و امیدی به زندگی ندارد می خواهد خود را با گفتن اینکه انگیزه اش از جنایت، جلوگیری از مفاسد اخلاقی مقتولان بوده، تطهیر کند؟ پیش از پاسخ به این سئوال باید شرایط زمینه ای روانی این فرد را مطالعه کنیم. آنچنان که از خبرها برمی آید او در حین قتل و مثله کردن اجساد، دارای بی احساسی و بی تفاوتی یا آپاتی بوده است. آنچنان که خودش می گوید حادثه محرک برای اقدامات جنایتکارانه اش مشاهده فساد اخلاقی فرزندان و اعتیاد دامادش فریبرز بوده. از لحاظ روانشناسی می توان گفت هدف خودآگاه منظر او در این رفتار، قتل؛ اصلاح خانواده و نام خانوادگی و اظهارات شووینیستی و خاک پرستی است. او می گوید نباید اجازه داد خاک ایران پاک، به مفاسدی که مدعی است فرزندانش مرتکب شده اند، آلوده شود. به این لحاظ می توان گفت هدف خودآگاه ویژه او در رفتار ضداجتماعی قتل، پاکسازی و جاودانگی ژنتیک خویشتن است. یعنی می خواهد با این کار، در مقابل آلودگی کسانی که تداوم ژنی او هستند، قد علم کند. عوامل زمینه ای یا اجتماعی برای بروز مشکلات شخصیتی اورا می توان چه عواملی دانست؟ نکته بسیار مهمی که به نظر می رسد نباید از نظر دور داشت، جراحت پیش داستانی این فرد است. او دارای آسیب‌های جنگی روانی است که ابعاد آن فعلا برای ما مشخص نیست. نامبرده خود را در یکی از خبرها سرهنگ پیاده ستاد ارتش معرفی می کند و می گوید ۸ سال در جنگ بوده یا ۱۷ سال در وضعیتی بوده که نمی توانسته بالای سر خانواده باشد. به این لحاظ به نظر می رسد آقای خرمدین از عوارض اختلالات استرسی پس از حادثه یا PTSD هم در رنج است. یکی از مراحل این اختلال، آن است که فرد حادثه دیده که تجربه حوادثی مانند جنگ و احیانا مرگ همرزمان یا مواجهه شخصی با مرگ را از سر گذرانده همیشه در حالت آماده باش به سر می برد. گویی او هر لحظه در معرض تهدید و خطر است و نمی تواند احساس آرامش کند. این که می گوید ۱۷ سال با فرزندانش صحبت نکرده، نشانه آشکاری از اختلال استرسی پس از حادثه است. این را باید در نظر داشت که ما آمار منتشرشده ای از مشکلات روانی افرادی که در جنگ ۸ ساله بوده اند یا از جنگ آسیب دیده اند، نداریم و در اصل نمی دانیم وضعیت روانی این قبیل از افراد، با سایر شهروندان عادی چقدر متفاوت است. ما در تصاویری که از آقای خرمدین و فرزند مقتولش منتشر شده می بینیم که با وجود تنومند بودن فرزندش بابک، او دارای جثه ای باریک و بلند است. هر چند می توان این وضعیت را مربوط به بیماری سرطان وی دانست ولی ممکن است نشانه ای از بروز تنشهای عصبی و بالابودن سطح آدرنالین خون دانست که در بیماران دارای اختلال استرسی پساحوادث، بسیار مرسوم است و باعث لاغری جسمی آنها می شود. با این پیش زمینه ها که از او سراغ داریم می توان گفت بعید است این فرد دارای حس دروغگویی به خصوص زمانی که دیگر بازداشت شده و در اختیار قانون است، باشد. با این حساب تصور می کنم او درباره انگیزه جنایتهایی که کرده است، به زعم خود راست می گوید. یعنی انگیزه قتل ها همین مسایل است که بیان داشته ولی طبیعتا این انگیزه ها در افراد عادی، نمی تواند منجر به ارتکاب جنایت شود. آقای خرمدین در بخشی از اعترافاتش می گوید به دلیل این که فرزندانش فاسد بودند آنها را کشته است. چطور می توان با این پیش زمینه هایی که بیان کردید، وضعیت روانی او را تشریح کرد؟ یکی از تشخیصهای ابتدایی که می شود روی این شخص گذاشت، تشخیص اختلال شخصیت هیستریونیک است. این دسته از افراد بر اساس رفتارهای تکانشی و ناشی از هیجان، ممکن است دست به اقداماتی بزنند که ضداجتماعی و مجرمانه باشد. آنها معمولا رویدادهای پیرامونی را یا کاملا سیاه و شیطانی یا کاملا سفید و الهی می بینند. عموما خود را نماینده قطب سفید و منزه جامعه و کسی که توسط آنها آزار دیده را نماینده قطب سیاه جامعه می بینند. اشخاص دارای اختلال شخصیت هیسترونیک به دنبال جلب توجه هستند و ظاهری فریبنده و اتوکشیده دارند. آنها رفتارهای خوب یا بد خود را به صورت نمایشی و فخرفروشانه بیان می کنند. از اینجاست که می توان گفت افراد دارای شخصیت هیستریونیک از وضعیت پایدار روانی برخوردار نیستند. به این اختلال، اختلال شخصیت نمایشی و خودشیفته هم می گویند. شخصیتهای خودشیفته یا نمایشی، تمایل زیادی دارند دیگران به آنها توجه کنند. می بینید که وقتی از او می پرسند چه کاری کرده است، روی زمین می نشیند و به صورت نمایشی نشان می دهد که چگونه فرزندش بی حال و هوش کف اتاق افتاده بوده و او داشته با بند کفش دست و پای قربانی را می بسته یا با کمربند او را خفه می کرده. ممکن است در بازسازی صحنه قتل، این فرد در مقابل دوربین تحقیقات جنایی با جزییات و آب و تاب فراوان درباره تکه تکه کردن جسد در حمام خانه هم صحبت کند. باز هم با این سئوال مواجه می شویم که چرا اکبر خرمدین رفتارهای عجیبی پس از بازداشت دارد؟ مثلا می خندد یا با گردن افراشته می گوید باز هم دست به قتل فرزندانش خواهد زد؟ به طور کلی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی حاد از عمل به اقدامات پرسروصدایی از جمله قتل یا خودزنی واهمه ندارند. در بیشتر مواقع، افراد دارای اختلال شخصیت نمایشی ممکن است بیماریهای روانی دیگر از جمله اختلالات شخصیت دیگری مانند سایکوپات و اضطراب پس از سانحه هم داشته باشند. همانطور که می بینیم ترکیب این اختلالات، آنقدر ثمره عجیبی دارد که می تواند جامعه را تکان دهد. شخصیت هیستریونیک اعمال و کارهایشان را طوری انجام می دهند که گویی در صحنه تئاتر مشغول ایفای نقش هستند. در مصاحبه هایی که از آقای خرمدین پخش شده و تصاویری که از او دیدیم، این فرد موقع اعتراف به قتل می خندد، در مقابل دوربین خبرنگاران علامت پیروزی نشان می دهد. با دست بسته، بازپرس و حتی فرزندان دیگرش را تهدید می کند و سعی دارد بسیار اغراق آمیز درباره کارهایی که کرده، صحبت کند. البته باید این نکته را هم گفت که اشخاص دارای اختلال هیستریونیک، دارای هوش هیجانی بالایی هستند که می توانند واکنشهای دیگران را سریع درک کرده و مثلا وقتی متوجه می شوند شما از گفتار آنها تعجب کرده اید، به روش خود برای شگفت زده کردن شما ادامه دهند. با این اختلالات پیچیده که در تشخیص اولیه این متهم می توان به آنها توجه کرد، پیشنهاد می کنم شخصیت او به صورت کامل و با روشی علمی مورد مطالعه روانشناسان جنایی و جرمشناسان قرار گیرد تا بتوانیم علاوه بر شناخت بیشتر از مختصات روانی این قبیل اشخاص، برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه، چاره اندیشی کنیم. خرمدین یک زنگ هشدار است که به صدا درآمده و نباید او را به فراموشی سپرد

Kommentare

Beliebte Posts aus diesem Blog

رئیسی قتل‌ عام درسال 1367 ورئیس جهمور 1400

تسخیر زاینده رود

اعتراضات اخیر در ایران و تطابق آن با قوانین موضوعه