تحریمها زمینه ساز دیکتاتوری یامردم سالاری درایران
تجارب تاریخی نشان میدهد که تحریمهای اقتصادی موجب میشوند کنترل جامعه هدف به دست انحصارطلبان حاکم بیفتد و روند مردمسالاری به حاشیه رانده شود. تاریخچه طولانی مداخلات آمریکا در امور داخلی کشورهای مختلف نشان میدهد که این مداخلات همواره یک مشکل را حل کردهاند اما مشکلات بزرگتری به وجود آوردهاند. مثلاً در دهه 1980 دولت ریگان مجاهدین اسلامگرای افغانی را برعلیه شوروی تجهیز و حمایت کرد. لکن همین مجاهدین، طالبان و القاعده را بوجود آوردند و با مرگبارترین حملات یازده سپتامبر هزاران آمریکایی را به خاک و خون کشیدند و هزاران میلیارد دلار بودجه جنگ با تروریسم را روی دست مالیاتدهندگان آمریکایی گذاشتند. تحقیقات نشان داده که تحریمها جوامع هدف را به سمت دیکتاتوری سوق میدهند. تحقیقات دانشگاه ممفیس توسط پروفسور دورین پکسن در سال 2009 نشان داد که تحریمهای 1981-2000 وضعیت حقوق بشر در کشورهای هدف را خرابتر کرده بود. سال بعد تحقیقات مشترک همین پژوهشگر با پروفسور کوپردروری از دانشگاه میسوری نشان داد که جوامعی که هدف تحریم قرار گرفته اند در تمام شاخصهای دموکراسی افت کردهاند و به سمت دیکتاتوری متمایلتر شدهاند. اما چرا؟ اول، تحریمها موازنه قدرت را به نفع رژیم حاکم و به زیان مردم منتقد تغییر میدهد و موجب میشود منابع قدرت اقتصادی و سیاسی به دست حکومت بیفتد. تحریمها مردم را بیش از گذشته وابسته به جیب دولت میکند و نیروهای دموکراتیک دستشان از این منابع خالی میماند. تحقیقات پروفسور کوپردروری و پکسن نشان داد که در شرایط تحریم دولتها منابع مالی را به سمت هواداران خود سوق میدهند تا اثرات تحریمها را بر آنان کم کنند و حمایت ایشان را برای ادامه حکومت خود تضمین کنند. در سال 1985 سازمان ملل با طرح نفت در برابر غذا، موجب تقویت رژیم صدام شد. زیرا این رژیم با کنترل دفترچههای توزیع مواد غذایی، خانوارهای عراقی را مطیع و وابسته به خود گرداند. دوم، تحریمها موجب فرار مغزها و استعدادهای هوادار دموکراسی میشود و با خالی کردن میدان، زمینه را برای سلطه دیکتاتوری بر جامعه فراهم میکند. برآوردها نشان میدهند که بیش از سه میلیون نفر از نیروهای متخصص عراقی در دهه 1990 این کشور را ترک کردند. نیروهای متخصص باقیمانده در عراق دست از کارهای پژوهشی و صنعتی برداشتند زیرا درآمدی عایدشان نمیشد و سرمایههای انسانی عراق تلف شد و این کشور به دست اندک نیروهای بیتجربه هوادار دولت اداره میشد. سوم، تحریمها طبقه متوسط یعنی موتور محرکه دموکراسی را متلاشی میکنند و به جمعیت فقیری میافزاید که خواسته آنان فقط سیر کردن شکمشان و پرداخت اجاره خانه است، نه آزادی و مشارکت سیاسی در تعیین سرنوشت. فقر و بیکاری فقط به بیماری و عدم امنیت منجر نمیشود، بلکه فرهنگ و باور مردم را نیز فاسد میکند و همبستگی اجتماعی را متلاشی میسازد و زور را جانشین قانون میکند. پروفسور لی جونز از دانشگاه کوین مری در کتاب "جامعه محاصره شده" درباره عراق مینویسد: اتحاد تحریمها و دیکتاتوری موجب شد که مقاومت مردم در مقابل صدام متلاشی گردد. اینگونه بود که بعد از سقوط صدام، افراطگرایان داعشی بر عراق حاکم شدند و سایه آنها دهها سال دیگر ادامه خواهد داشت. ایران عراق نیست و زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی ایران از عراق غنیتر است. اما چهل سال است که این کشور نیز با گونههای خفیفی از تحریمها دست و پنجه نرم میکند. در همین سالها ارزش پول ایران و درآمد مردم به شدت کاهش یافته است. این تحریمها موجب شده که اقتصاد ایران به انحصار نظامیان درآید و فساد اقتصادی در این کشور فراگیر شود. این کاسبان تحریم با دور زدن تحریمها، درآمد سرشاری کسب کردهاند و بازار تولید و توزیع را در انحصار خود گرفتهاند و بخش خصوصی و طبقه متوسط را به حاشیه رانده و جامعه مدنی ایران را تضعیف نمودهاند. دولت ترامپ با خروج از برجام و تحریم ایران، قدم در راه نابودسازی جنبش مردمسالاری نوپای ایران گذاشته است و میرود که چشمههای امید به صلح و امنیت در منطقه خاورمیانه را بخشکاند و جامعه مدنی ایران را تضعیف و افراط گرایان را تقویت کند. به گفته یکی از کارشناسان ایرانی، وقتی که مردم زیر خط فقر له می شوند، تنها آرزوی آنها لقمهای نان برای زنده ماندن خواهد بود نه تغییرات دموکراتیک سیاسی. تحریمهای ایران طبقه متوسط را تضعیف میکند و ندای مردمسالاری را به حاشیه میراند و قدرت حاکمه را مستحکمتر و چابکتر میسازد و تنها راهی که پیش روی نخبگان میگذارد فرار مغزها و قدرت گرفتن پخمگان خواهد بود
Kommentare
Kommentar veröffentlichen